یک خانه کوچک

موضوعات اجتماعی،کامپیوتر و اقتصاد و گردشگری و تجارت

یک خانه کوچک

موضوعات اجتماعی،کامپیوتر و اقتصاد و گردشگری و تجارت

سلام


سلام خدمت شما و ممنون که به وبلاگ من که البته وبلاگ خودتون هست اومدید.امیدوارم مطالب وبلاگ براتون مفید باشه.اگه دنبال مطلبی بودید که پیداش نکردید در بخش نظرات بنویسید.این پست،پست ثابت تو این وبلاگ هست و پست های جدید قسمتهای پایین هستند.قسمت پایین وبلاگ سمت راست صلوات شمار وبلاگ و همچنین آمارگیر وبلاگ هستند.به اونجا هم سر بزنید و صلواتی که می فرستید رو ثبت کنید و آمار بازدیدها رو چک کنید.

روزهای و شب های شاد و پرامیدی داشته باشید.

"چرت روزانه"

چرت زدن در طول روز می تواند خلق وخوی فرد را بهتر کند، باعث بهبود حافظه شود و میزان هوشیاری را افزایش دهد. یکی از مطالعات مجله Sleep نشان می دهد که حتی یک چرت کوتاه به عملکرد شناختی فرد کمک می کند و بی خوابی را کاهش می دهد.
به نظر متخصصان، راز واقعی چرت های عالی به مدت زمان آن ها بستگی دار. در واقع، 20 دقیقه خالص کافی است چون برای این که نیروی دوباره پیدا کنید، چرت زدن باید شما را از مرحله 1 خواب به مرحله 2 خواب (آرام شدن فعالیت های مغز) برساند.
چرت های طولانی که شما را وارد فاز خواب عمیق می کنند، دقیقا دلیل همان حالت های ضعف و خستگی بعد از چرت زدن هستند. وقتی از خواب های عمیق بیدار می شوید، این احساس خواب آلودگی و گیجی اغلب تا یک ساعت طول می کشد. به همین دلیل بهتر است زنگ هشدار تلفن همراه تان را تنظیم کنید تا بیش از حد چرت نزنید.
متخصصان می گویند که بهترین زمان برای چرت زدن، بین ساعت یک تا سه ظهر است، وقتی که هورمون ملاتونین در بدن افزایش می یابد. همان طور که می دانید هورمون ملاتونین، ریتم شبانه روزی بدن یا چرخه خواب-بیداری را تنظیم و حفظ می کند. ضمن این که ساعت یک تا سه ظهر، دقیقا وسط روز و بعد از خوردن ناهار است و هرچه دیرتر از این زمان چرت بزنید، شب ها سخت تر می خوابید. از طرف دیگر، چرت زدن زودتر از این ساعات هم سخت است، چون بدن آماده نیست که بیشتر بخوابد.

مشاعره ی یک مرد و یک زن.

خانم ناهید نوری :
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / "براد پیت من" را" حَسَنْ" آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید
 
 
پاسخ دندان شکن از نادر جدیدی :

انسانهای قوی

انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند .
حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند
                       همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم" .

پیشنهاد های جالبی برای خوشحال کردن مادرها


1 - لوازم منزل در تحریم
ملتمسانه تقاضا می کنم برای روز مادر لوازم منزل،جارو،پارو،قوری،کتری حتی ازنوع طلاییش هرچه قدر هم کارشان را
راحت تر می کند نخرید.
روز مادر برای تقدیر از مادر هاست نه نظافت چی ها و یا کسانی که هر روز به شما سرویس می دهند. محبت های آنها از
سر عشق است وگرنه کارگر شما نیستند که با خرید این چیز ها آنها را در خدمت رسانی بیشتر یاری کنید!!!

2 - دوست دارم فراوان
خانم ها موجوداتی حساس اند و مثل همه نوع بشر به محبت نیاز دارند. بهترین هدیه بدون کلام محبت آمیز از ته دل هیچ فایده ای
ندارد.پس اگر پول ندارید مهم نیست محبت که خرجی ندارد کلامی ،حضوری تاکید می کنم تلفنی فایده ندارد اگر مادر هایتان 
در دسترس هستند حضوری از زحماتشان تشکر کنید. جملاتی که تا به حال فرصت نکرده اید را دراین روز بگویید . 
از سال دیگر تنها خدا خبر دارد.

3 - شاد باشید
یک روز هم که شده مشکلات کار،بی کاری، تحصیل، خانواده، همسر و کلا مشکلات زندگی تان را کنار بگذارید و دست
از ناله و درد و دل کردن برای مادرتان دست بردارید.نهایت شادی مادرتان در شادی شماست یک روز در سال هم که شده
شاد باشید. حتی شده در ظاهر نقش بازی کنید و به این ترتیب دلش را خوش کنید.

4 - ببخشید
هیچ انسانی بی ایراد نیست. نه من نه شما و نه مادرتان. پس اگر از دست مادرتان،کارهایش،نصایح هر دقیقه اش،بودن
بیش از حدش!،یا حتی نبودنش ناراحت هستید. بپذیرید او هم انسان است ببخشید.

5 - کمک کنید
کمک کردن تنها شستن ظرف و انجام کارهای منزل نیست گاهی شنیدن درد دل ها و همدلی بهترین هدیه به کسی است
که همیشه ستون زندگی تان بوده و تمام سال به غرها و درد دلهایتان گوش می دهد. یک بار در سال هم شما شنونده باشید.

6 - تشکرکنید
رسم خوبی بین ما ایرانی ها هست و آن این است که هربار از سرسفره بلند می شویم از کسی که زحمت طبخ غذارا کشیده تشکر
می کنیم. اما تا به حال ازکسی که لباس هایتان را می شوید ، اتو می کندو... تشکر کرده اید.
شما دوست عزیز پشت چشم نازک نکن!! بله مستقل شدی جدا زندگی می کنی احسنت اما به خاطر دعای خیر از 
مادرت تشکر کرده ای؟

7 - دخالت نکن، درس نده
خیلی از ما ها همین که کمی درس می خوانیم. چند نفر با نام خانوادگی صدایمان می کنند احساس می کنیم از همه چیز 
خبرداریم و عالم به غیب هستیم. مادر و پدرهایمان را نصیحت می کنیم، انتقاد می کنیم و بدتر از همه قضاوت می کنیم.

8 - خوب موندی
نه به دروغ نه برای کلک زدن. اما خانم ها از اینکه جوان تر از سنش به نظر برسند حسابی انرژی می گیرند.
پس به آنها یاد آور شویدجوان وزیبا هستند.

9 - مهم هستی
در این که مادران نقش تعیین کننده ای در زندگی هر ایرانی دارند و حتی پس از مرگشان هم تاثیراتشان باقی خواهد ماند 
اما کمتر پیش می آید که به آنها یاد آور شویم که چقدر مهم و تاثیر گذار هستند.پس هر ازگاهی به آنهابگویید .

10 - همیشه قدر دان باش
اینکه روز خاصی را به نام مادر اختصاص می دهیم خیلی خوب است اما لازم است هر روز قدر دان محبت های آنها باشیم.

سوالات کنکور متاهلین

سوالات کنکور متاهلین

? - چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
الف) جوونی کردم !
ب) سادگی کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !
? - اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !
د) انشاا... بقای عمر ? تای دیگر باشه !
? - ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است ؟!
الف) املاک پدرش !
ب) دارایی پدرش !
ج) املاک و دارایی پدرش !
د) همه موارد !
? - اگر عیالتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می کنید ؟!
الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید !
ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید !
ج) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن می زنید !
د) آدرس یک بدلی فروشی کار درست را از دوستتان می گیرید !
? - محبت آمیز ترین جمله ایکه به عیالتان گفته اید چه بوده است ؟!
الف) عزیزم ، امروز صبحانه چی داریم ؟!
ب) عزیزم ، امروز ناهار چی داریم ؟!
ج) عزیزم ، امشب شام چی داریم ؟!
د) من واقعا ... من واقعا عاشق .... من واقعا عاشق تو .... من واقعا عاشق تو روبچه با پنیرم !
? - در کارهای منزل چقدر به عیالتان کمک می کنید ؟!
الف) در خوردن غذا با او همکاری می کنید !
ب) کانال های تلویزیون را شما با کنترل عوض می کنید !
ج) موقعی که عیالتان مشغول تمیز کردن منزل یا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشویق می کنید !
د) گاهی اوقات کارهای شخصی تان را خودتان انجام می دهید !
? - اگر عیالتان با شما قهر کند برای آشتی کردنش چه کار خواهید کرد ؟!
الف) شما هم با او قهر می کنید تا زمانیکه خودش بیاید منت کشی !
ب) از طریق بکارگیری سیستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتی خواهید داد !
ج) او را تهدید می کنید که اگر تا ?? بشمارید و آشتی نکند سریعا اقدام به اختیار نمودن همسر جدید می نمایید !
د) حاضرید یک چیزی هم بدهید اگر همیشه قهر باشد !
? - نظرتان در مورد این جمله چیست ؟ ( مهرم حلال ، جونم آزاد ! )
الف) زیبا ترین جمله دنیاست !
ب) با معنا ترین جمله دنیاست !
ج) خوشحال کننده ترین جمله دنیاست !
د) تخیلی ترین جمله عصر کنونی است !
?? - در کل ، از زندگی با عیالتان راضی هستید ؟!
الف) اگر نباشم چیکار کنم ؟!
ب) چاره ای جز این ندارم !
ج) یک جوری داریم می سازیم دیگه !

حکایت ملا نصرالدین


یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد

صدای مامانم چقدر قشنگه .....


دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!
داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده بود. مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟
گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برج‌ها این نونوایی تعطیله. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره‌ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیق‌تر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی‌ها و فداکاری‌های مامانم فکر می‌کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می‌سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی .....؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه ..... یه نقس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره.

به سمت او ”قدمی بردار

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...
میرسد روزی ک هرگز در دسترس نخواهیم بود ...!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ
ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
بودن را
ﺑﭽﺶ
ﺑﺒﯿﻦ
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ
ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن....

آرامش و لبخند گره خورده با تقدیرتاڹ باد ❤️

کدوم یکی می تونیم باشیم و با کدوماشون بیشتر برخورد داریم.

در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد:
1."مسموم کننده ها " یعنی کسانی که دلسردتان میکنند و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید.
 2."سر به راهها" یعنی کسانیکه خوش قلبند اما سرشان به کار خودشان است. آنها به فکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارن.
3."الهام بخش ها" یعنی کسانی که پیش قدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه شان را بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند. ما باید الهام بخش باشیم و خودمان را با افراد الهام بخش احاطه کنیم.